یادداشت سردبیر، شماره 8
سیاوش دانشور
دشمنان مردم را منزوی کنیم!

زمانی نه چندان دور وقتی کمونیسم کارگری ماهیت ضد انسانی و ارتجاعی اهداف و سیاستهای ناسیونالیسم را در مقابل جامعه میگذاشت، هنوز جناحهای چپ جنبش ملی-اسلامی از موضع "حق ملل در تعیین سرنوشت" به ما حمله میکردند که "سوسیالیسم بدون دمکراسی" همان "توتالیتریسم استالینی" میشود! موعظه میکردند که فدرالیسم نهایت دمکراسی است و باید فرض "کثیرالمله" بودن ایران را در موضع سیاسی وارد کرد. زمانی که ما چرخش حزب دمکرات کردستان ایران به فدرالیسم را تبدیل حزب دمکرات به یک سازمان قوم پرست و زمینه سازی تطبیق استراتژی سیاسی ناسیونالیسم کرد با استراتژی و سیاستهای آمریکا نامیدیم، هنوز برای عده ای موضوع قابل فهم نبود. زمانی که ما فدرالیسم را بعنوان سیاستی ارتجاعی و ضد جامعه، ضد کارگر و سوسیالیسم، ضد مدرنیسم و سکولاریسم نامیدیم و از جریانات قوم پرست بعنوان آرکان ها و توجمان ها و مقتدا صدرهای ایران نام بردیم، و برای مقابله با سناریوی سیاهی که اینان برای مردم ایران در سرمیپرورانند هشدار دادیم، هنوز چپ دیروز خلقی و استالینیست و "توتالیتر"، فشار گناه پسااستالینی خود را با باج دادن به ارتجاع ناسیونالیستی و فدرالیستی کم میکرد. سیر رویدادها بار دیگر اثبات میکند که تحلیل و ارزیابی کمونیسم کارگری از روند اوضاع سیاسی و ظرفیتهای اجتماعی و طبقاتی نیروهای درگیر درست و دقیق بوده است. بگذارید یکی دو مورد اخیر را مرور کنیم؛
اخیرا سخنگویان سازمانهای قوم پرست و ناسیونالیست، حزب دمکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان، که طرفدار نظام فدرالی و نسخه جنگ داخلی برای مردم ایران هستند، از بوش و آمریکا تمنا میکنند که به ایران حمله نظامی کند!! اینها پیشتر از حمله به عراق حمایت کردند، در پناه جلال طالبانی و مسعود بارزانی برای جلب نظر آمریکا برای تکرار همان نقش در ایران تلاش کردند، با نهادهای دست راستی افراطی در آمریکا جلسه گرفتند، از کمکهای مالی برخوردار شدند، و حال آخرین مراحل تبدیل شدن به جلال طالبانی و مسعود بارزانی کردستان ایران را مشق میکنند.  حزب دمکرات از زبان شرفی میگوید؛ "چهارملیون کردهای ایران که مرز شمالی با عراق را در اختیار دارند، هر زمان ایالات متحده گام هایی مهاجمانه تر در برابر ایران بردارد، از آمریکا پشیبانی خواهند کرد". ایشان از جانب مردن منطقه در فاکس نیوز عنوان میکنند که؛ "مردم منطقه از حضور نیروی ارتش آمریکا خوشحالند". عبدالله مهتدی نیز از ضرورت "همکاری با آمریکا" و "جلب توجه آمریکا به مسئله کردها" میگوید و اعلام میکند که "کردها عموما به آمریکا احساس نزدیکی می کنند". پیشتر عبدالله مهتدی جنبش جهانی علیه جنگ و میلیتاریسم را در تقابل با امر "دولت کردی" تشخیص داده بود و لذا تلاش جنبش ضد جنگ را "لجاجتی ضد آمریکائی و ایدئولوژیک" نامید و به این اعتبار دفاع سازمان متبوعش از سیاستهای آمریکا را توجیه کرد.
آنچه در مقابل چشم همگان با زمختی عریان رژه میرود برای ما امر مسلمی بود. اکنون ظرفیتهای ضد بشری فدرالیسم و قوم پرستی بیشتر از عریان است. این برای ما سورپرایز نیست چون این خط و ظرفیتهای خطرناکش را میشناسیم، علیه آن مفصلا حرف زدیم، قرار و قطعنامه صادر کردیم، و روشهای سیاسی مقابله با آن را اعلام کردیم و راسا مشغول آن شدیم. اما جریاناتی که با این توجمان های ایران اطلاعیه امضا میکنند و اودکلن سکولار و حقوق بشر هم میزنند، با این مواضع چکار میکنند؟ هنوز از فدرالیسم دفاع خواهند کرد، کاسه داغ تر از آش خواهند شد، و چراغ خاموش به همین صف میپیوندند؟ یا این مواضع را بعنوان سیاستهائی ضد بشری محکوم میکنند، در رابطه شان با این جریانات تجدید نظر میکنند، و بعنوان نیروهای غیر مسئول و دشمنان مردم به جامعه معرفی میکنند؟ عراق و افغانستان در مقابل چشم همه است. واقعا مردم ایران و مردم در کردستان، که قوم پرستها چکی آنها را زیر نگین حود یافته اند، آرزویشان تکرار عراق در ایران است؟ دلشان برای بمب و انتحار و روسای عشیره لک زده است؟ تکلیف مردم در ایران و کردستان روشن است. اولین بار نیست که شاهی و آخوندی و خانی و ژنرالی ادعای تیولداری کرده است. اولین بار نیست مردم اینگونه سیاستمداران درجه دوم را میبینند. کارگر و زن و نسل جوان در کردستان و کل جامعه ایران با تمسخر از کنار این اظهارات رد میشود. آنچه مردم ایران برایش تلاش میکنند هزاران فرسنگ با افق این روسای دستجات نظامی فردا که از مردم باج و خراج میگیرند فاصله دارد. امروز مردم ایران باید دشمنانشان را بشناسند. کسانی که روی لت و پار شدن کودکان و مردم محروم زیر بمب و موشک کیسه دوخته اند و رویای تاج و تخت دارند. مردم باید هر نیروئی که از فدرالیسم حرف میزند را بعنوان یک جریان خطرناک و ضد جامعه و ضد مبارزه مستقل مردم بشناسند. مردم و بویژه طبقه کارگر و جنبش کمونیسم کارگری قاطعانه علیه جریانات فدرالیست و دست راستی و سیاستهای ارتجاعی شان خواهند ایستاد.
اما علیرغم این تمناها موقعیت کمپ راست وخیم است. سیاستهای تاکنونی شان پاسخی نداده است. شکست آمریکا در عراق و چرخیدنش به سمت مذاکره با جمهوری اسلامی افق رسیدن به قدرت زیر چتر حمله نظامی را کور کرد. همین بن بست استراتژیک موجد بحرانهای درونی و انشقاقات سازمانی این جریانات بوده است. تلاشهای اخیر اینان مبنی بر دعوت به حمله نظامی دیگر ترمز بریدن است. این سیاستها نه نشانه اولویتهای استراتژیک آمریکا و همگام شدن جریانات قوم پرست در آن بلکه انعکاس بحران ناسیونالیسم کرد است.
یک نوع مخالفت با این مواضع از موضع ناسیونالیسم عظمت طلب و "تمامیت ارضی" صورت میگیرد. نشست هائی مانند نشست پاریس، و بحثها و نقطه اختلافات نیروهای متفرقه ناسیونالیست و سلطنت طلب و جمهوریخواه، این موضع را منعکس میکند. دعوای اینها شبیه دعوای فرقه های اسلامی برسر طلحه و زبیر است. روی مفهوم "ملت" و "زیر ملت" و "کثیرالمله" و غیره بحث میکنند. قرار نیست در این تفحصات هر کسی قانع شد دیگر از "ملتش" حرف نزند، مسئله برسر پیدا کردن نقطه سازشی است که راست عظمت طلب و راست قوم پرست و طیف متفرقه جمهوریخواهان و ملیون را به هم جوش زند. شاید بتوان از آن ماکد دولت جانشین را در متن حمایت از سیاست آمریکا در ایران درآورد! فدرالیسم و دمکراسی نوشداروی اینکار است. این نوع مخالفت از آنجا که ناسیونالیسم در اشکال مختلف آن ارتجاعی است، تنها به دامن زدن نفرت ملی و قومی منجر میشود.
کمونیسم کارگری این سیاستهای ارتجاعی جریانات قوم پرست و نیروهای طرفدار حمله نظامی به ایران و سیاست تحریم اقتصادی را بعنوانی سیاستهائی ضد انسانی و جنایتکارانه قویا محکوم میکند و برای به شکست کشانیدن آنها تلاش میکند. مردم ایران مخالف حمله نظامی و تحریم اقتصادی و جمهوری اسلامی هستند. راه نجات مردم از کل کمپ ارتجاعی راست، از جمهوری اسلامی تا جنگ و بمب و سیاستهای میلیتاریستی و طرفداران مفلوکش در اپوزیسیون، گسترش مبارزه مستقل و انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. افق راست در ایران در کلیت خود حرفی برای زدن ندارد. نهایتا همه با سایه روشنهائی مکتبی به دنبال نوعی "رژیم چنج" از بالا هستند. اردوی کارگر و جنبش آزادی و برابری برای سرنگونی جمهوری اسلامی و "بهشت بورژوازی" و برپائی حکومت کارگری و سوسیالیسم مبارزه میکند. یک شرط تقویت این افق مبارزه قاطع با نقطه سازشهائی است که رژیم و جریانات دست راستی سر راه مبارزه کارگران و مردم میگذارند. مردم ایران باید جریانات فرقه ای و آوانتوریست و ضد جامعه، و فراخوان دهندگان تحریم اقتصادی و حمله نظامی به زندگی شان را، بعنوان دشمنان بیرحم خود و مبارزه آزادیخواهانه شان بشناسند و منزوی کنند.
اینها ناسیونالیستهائی هستند که زمانی تحقق مشروطه ملی شان را در آتوریته سوسیالیسم جستجو میکردند و هر کدام بنوعی "سوسیالیست" بودند. در دنیای بعد از جنگ سرد همین رویا را در دمکراسی نظم نوینی و حمله نظامی آمریکا جستجو میکنند. اینها همان جنبش اند، همان هدف را دارند. امر سیاسی شان "دولت کردی" است که خود در مقام رئیس قبیله و "پدر ملت" ظاهر شوند. وسیله رسیدن به هدف برایشان ثانوی است. جان مردم و مردمی که سنگشان را به سینه میزنند پشیزی ارزش ندارد. *